• وبلاگ : نرگسدان
  • يادداشت : كوفه نياييد!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    امشبي را شه دين در حرمش مهمان است

    مكن اي صبح طلوع... مكن اي صبح طلوع....

    + مشتاق المهدي 

    سلام

    آجرك الله

    مطلب ::كوفه نياييد:: مرا به ياد نوحه ::مكن اي صبح طلوع:: انداخت ولي حضرت عشق مي گويد ::بيا:: چون ان الله يحب ان يراك قتيلا.

    هيچ عشقي همچو ماجراي حسين(ع) در كربلا نبود. هيچ عاشقي اينگونه خود را فداي معشوق نكرد. نه فقط خود را بلكه فرزند و برادر و اصحاب و ياران خود را. در مورد قرآن، خداوند مي فرمايد اگر مي توانيد مثل آنرا بياوريد يا سوره اي مانند آن بياوريد. در مورد حسين هم اگر مي توانيد مشابهي بياوريد. كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا. اما آيا براي عشق حسين هم مانندي هست؟!! دنيا پر از ماجراهاي عشق است اما بالاتر اين ماجرا داستاني هست؟؟

    تلخ...

    گزنده...

    دردناك...

    به احساس مي تازد اين نوشته

    جهان را صاحبي باشد خدا نام ....

    بر گوش جانم مي رسد آواي زنگ قافله

    اين قافله تا كربلا چندان ندارد فاصله

    يك زن ميان محملي اندر غم و تاب و تب است

    اين زن صدايش آشناست اي واي من او زينب است

    ....

    بوي محرم مي ياد ، باز كوچه پس كوچه هاي شهر عطر بهشتي به خودش گرفته .... من دلم پيرهن مشكي مي خواد ... دلم پرچم مي خواد ... دلم صداي طبل و سنج مي خواد .... دلم حسينيه و سينه زني مي خواد ....

    به نام خدا

    سلام عليكم!

    هيچ حرفي براي گفتن نمي ماند ...

    سلام نرگسدان

    نوشته ي زيبايي بود

    ولي من مي گم عاشق بودند كه به كوفه رفتند، كوفه را بايد رفت!

    در رفتن است كه بزرگي اهل بيت (عليهم السلام) مشخص ميشه

    منتظر حضور سبزت تو وبلاگم هستم

    يا علي