جهان را صاحبي باشد خدا نام ....
بر گوش جانم مي رسد آواي زنگ قافله
اين قافله تا كربلا چندان ندارد فاصله
يك زن ميان محملي اندر غم و تاب و تب است
اين زن صدايش آشناست اي واي من او زينب است
....
بوي محرم مي ياد ، باز كوچه پس كوچه هاي شهر عطر بهشتي به خودش گرفته .... من دلم پيرهن مشكي مي خواد ... دلم پرچم مي خواد ... دلم صداي طبل و سنج مي خواد .... دلم حسينيه و سينه زني مي خواد ....