سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

قم برفی(2)

چهارشنبه 86 دی 19 ساعت 7:30 صبح

این دفعه برف با سوز برف مهمون قم شدن و هرگونه بهانه رو از کسانی که می‌گفتن: «جای دیگه برف میاد، سوزش مال قمه» گرفتن.
از قدیم ندیما گفتن زمستون می‌ره و روسیاهی به زغال می‌مونه!
أحسب النّاس أن یترکوا أن یقولوا آمنّا و هم لایفتنون عنکبوت/2 مردم فکر می‌کنند رها شده‌اند؟ بگویند ایمان آوردیم و دیگر امتحان نشوند؟!
نزول این برف سنگین هم امتحانی بود برای ما. راننده‌ها، همسایه‌ها، کاسب‌ها، مسؤولان، من و شما!
بعضی از راننده تاکسی‌ها که ننه‌شون فداشون بشه! وقتی هوا خوب بود، کاری به کار مسافرای تو راهی نداشتند! فقط دربست! تو این اوضاع هم، غیر از اینکه همون
روال سابق رو پیش گرفتند، از دربستی‌سوارها هم پوست می‌کَندند اون هم قلفتی (اگه رسم‌الخط قلفتی غیر از اینه بهم یاد بدید!). یارو به یکی از فامیلهامون، مسیر
صفاشهر تا چهارمردان رو گفته بود هشت هزار تومن!!!!!!!!!!!!!!! فامیلمون داد و بیدادی راه انداخته بود که نگو! هر چند که مردم جمع شدند و وقتی جریان رو شنیدند حق رو به مسافر دادند و فامیل جانمون سه هزار تومان بیشتر نداد ولی خداییش قمی‌ها می‌دونن! این مسیر رو روزهای عادی، دربستی حداکثر دو تومن بیشتر نمی‌گیرن! بابا راننده روتو برم هی...
اما این وسط، مرام ماشین مدل 86 سوارارو عشق بود! خداییش هم شنیدم هم دیدم هم سوار شدم! بعضی‌ها چه ساده از دیگران دعای عاقبت به خیری و آمرزش پدر و مادرشون رو هدیه می‌گیرند...
همسایه‌مون امروز صبح، تو سرما لباس گرم پوشیده بود و همراه پسر هشت ساله‌اش، با بیل داشت یخ تو راه رو می‌شکست. بهش سلام و خسته نباشید گفتم. گفت: راه رو تمیز می‌کنم نکنه زن و بچه مردم لیز بخورند!
بهشت رفتن چه آسونه!
خرجش یه بیل و یه جو همت و یه دل باصفاست!
تصمیم گرفتم وقتی برمی‌گردم خونه، جلوی ورودی ساختمونمون رو خودم پارو کنم.
وقتی برگشتم دیدم یکی قبل از من این کار رو کرده بود!
فرصت آسمونی شدن جلو پامون ریخته، یکی نیست مثل من جمعش کنه!!!


نوشته شده توسط : یاسر

نظرات دیگران [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرید پیر مغانم
عرفان کفی
رمضان کریم
[عناوین آرشیوشده]