گفته بودم که فروردین امسال رفتم کربلا ولی چیزی ازش نگفتم.
به ذهنم رسید یک سری حرف دربارش باتون بزنم هرچند که درباره اش نمی شه حرف زد!
خب دیروز که روز میلاد حضرت زینب بود، گفتم چه خوبه اول از تل زینبیه نگم چون خیلی جای عجیبیه! خب چه بهتره از خیمه گاه که حدود پنجاه قدم پشت تل زینبیه است هم نگم چون اولین خیمه اش برای کسیه که بهتره از اون شروع کنم!
نمی خوام ببرمتون علقمه ولی بهتره کف العباس هم نبرمتون! بهتره از کنار ضریح حضرت عباس هم رد نشیم و اطراف حرم رو دور بزنیم و بیافتیم تو بین الحرمین! اونجا تا دلتون بخواد با خودتون حرف بزنید! اونجا منطقه آزاده! ولی آخه می ترسم همونجا وایسید هی سرتون رو برگردونید سمت حرم حضرت عباس، هی سرتون رو برگردونید طرف حرم امام حسین اونوقت بمونید حیرون اون وسط از جاتون جُنب نخورید!
خب برای اینکه از این حالت دربیاید و به حیرتتون اضافه بشه بریم زیر قبه ابی عبدالله.
اگه هنوز هوشیار باشید کافیه سرتون رو برنگردونید سمت ضریح حبیب! فقط کافیه فکر کنید به اینکه این بنده خوب خدا کجا دفن شده! راستی خوش به حال کسانی که نمی دونند همون جایی که امام حسین دفن شده چه اتفاقی افتاده و چرا بین مدفن ابی عبدالله و قتلگاه فاصله است. اونوقت می فهمی که حبیب که در این فاصله دفن شده چی داره می بینه!
خب بهتره برگردیم همون بین الحرمین و با خودمون حرف بزنیم.
من کلا از دست کسی شاکی ام!
مگه مستجاب الدعوه نیست! من که تا این جمعه هم زنده موندم، ببینم میاد یا نه!
نوشته شده توسط : یاسر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ