به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر بردهی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامیدارند،
و ضربان قلبت را تندتر میکنند،
دوری کنی . ... .،
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر هنگامی که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
که حداقل یک بار در تمام زندگیات
ورای مصلحتاندیشی بروی . . .
-
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن
ترجمه شاملو
برداشت از وبلاگ دست نوشته های سحر
نوشته شده توسط : یاسر
به خدا شکایت می کنم! چرا رهایم کرده! همینطور رها شده ام بی صاحب، بی رهبر، بی سرپرست!
حجت من کجاست! چرا به دادم نمی رسد!
حالا که نیستی تعجب نکن که فراموشت کنم و حواسپرت بشوم!
نمی دونم تقصیر کیست ولی هر چه هست نتیجه اش جز سرگردانی و حیرت نیست که من تنها ماندم و تو تنهاتر!
خب مگر مستجاب الدعوه نیستی! دعا می کردی این جمعه بیایی! خب الان هم دیر نشده، دعا کن جمعه دیگر بیایی! من هم دعا می کنم که تا جمعه دیگر زنده بمانم!
دلم برایت تنگ شده!
امروز هوا خیلی توفانی بود!
ببین حوصله باد هم سر رفته!
باد از عصانیت کمر درخت جوان باغچه مان را شکست!
نمی دانم باد خیلی قوی بود یا درخت کم تحمل!
مَثَلش به من می ماند؛ نمی دانم اصل انتظار و بی صاحب ماندن سخت و کمر شکن است یا تحمل من کم است.
اصلا اگر آمدی و دیدی نا اهل شده ام از من گله نکن! دیگر بیش از این تحمل ندارم!
باید روزی از همین روزها ببینمت!
بدجور به دستهایت نیاز دارم!
نوشته شده توسط : یاسر
اصلاح کنیم این الگوی مصرف را...
بعد از مدت نزدیک به 75 روز سلام!
در این مدت مشغول بررسی پیشنهادهای رجال سیاسی برای کاندیداتوری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بودم و بعد از گمانه زنی ها و حرف و حدیث های زیاد تصمیم گرفتم که عرصه را برای پیشکسوتان و بزرگتران میدان خالی کنم!
شکر خدا (من به الکفایه) وجود داره و حالا حالا ها نوبت به بنده و امثال حقیر نمی رسه!
و اما بگویم از سال نو؛
اولین اتفاقی که نظر هر ظریفی را به خود معطوف می کنه اتفاق فرخنده 8/8/88 سالروز تولد امام هشتم (ع) است. اتفاق رمانتیک و شاعرگونه ای که اتفاق افتاده.
جای جمله دوستان خالی، طلیعه سال را در عتبات گذراندم. چه خوش لحظاتی بود کنار پدر امت،امیرالمؤمنین و شور حیات، ابی عبدالله الحسین (ع). امیدوارم هر کسی که نرفته پول قرض کنه به هر جوری که هست خودشو برسونه کربلا تا کوپن عمرش تموم نشده! فــــــاز می دهد خراباتی!
از تکاپوی شور و حال انتخابات گذشته، تیم ملی ایران دوران بحران رو داره پشت سر می ذاره! افتضاح علی دایی خان و گاف مایلی کهن اعصاب فوتبالی ها رو خورد کرد. امید که افشین خان قطبی (امپراطور) کشتی به گل نشسته تیم ملی رو به ساحل جام جهانی برسونه! آمین!
ملالی نیست جز تنبلی حقیر در به روز کردن وبلاگ! عرصه نابی که فقط آدم زرنگ ها می تونند ازش به بهترین شکل بهره ببرند و در سال اصلاح الگوی مصرف، منو سر مشق قرار بدند و چرت و پرت ننویسند که هم وقت دوستانشون رو نگیرند هم پول اینترنت اضافی ندند!
راهی داریم در پیش بس بلند و بس لطیف و بس روحانی! کفش ها را باید کند! جور دیگر باید دوید!
نوشته شده توسط : یاسر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ