سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

من از دست کسی شاکی ام

جمعه 88 اردیبهشت 4 ساعت 6:5 عصر

به خدا شکایت می کنم! چرا رهایم کرده! همینطور رها شده ام بی صاحب، بی رهبر، بی سرپرست!

حجت من  کجاست! چرا به دادم نمی رسد!

حالا که نیستی تعجب نکن که فراموشت کنم و حواسپرت بشوم!

نمی دونم تقصیر کیست ولی هر چه هست نتیجه اش جز سرگردانی و حیرت نیست که من تنها ماندم و تو تنهاتر!

خب مگر مستجاب الدعوه نیستی! دعا می کردی این جمعه بیایی! خب الان هم دیر نشده، دعا کن جمعه دیگر بیایی! من هم دعا می کنم که تا جمعه دیگر زنده بمانم!

 

تسلیت قلب صبورم

دلم برایت تنگ شده!

امروز هوا خیلی توفانی بود!

ببین حوصله باد هم سر رفته!

باد از عصانیت کمر درخت جوان باغچه مان را شکست!

نمی دانم باد خیلی قوی بود یا درخت کم تحمل!
مَثَلش به من می ماند؛ نمی دانم اصل انتظار و بی صاحب ماندن سخت و کمر شکن است یا تحمل من کم است.

اصلا اگر آمدی و دیدی نا اهل شده ام از من گله نکن! دیگر بیش از این تحمل ندارم!

باید روزی از همین روزها ببینمت!

بدجور به دستهایت نیاز دارم!

 


نوشته شده توسط : یاسر

نظرات دیگران [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرید پیر مغانم
عرفان کفی
رمضان کریم
[عناوین آرشیوشده]